نقد کتاب دبیر کانون های ادبی استان اردبیل

 

 

کتاب شعر «با ترانه های زلال»مجموعه شعر های آیینی دبیر کانون های ادبی کتابخانه های عمومی استان اردبیل استاد کاظم نظری بقا روز سه شنبه 11 بهمن ماه 1390 در تالار سخن حوزه هنری استان اردبیل با حضور صاحبنظران شعر عاشورایی استان نقدوبررسی شد. این کتاب برگزیده سومین کنگره شعر عاشورایی تبریز در آذرماه 1389 است. از آثار منتشر شده این شاعر می توان به؛ «بر آن بلند سکوتستان»، «در تارهای صوتی بلبل»، «دمیریوللار یوخوسوندا» و «با ترانه های زلال» اشاره کرد.در ذیل مطلب یکی از نقد های قرائت شده در این جلسه را که توسط آیدین ضیایی از اعضای کانون ادبی کتابخانه مرکزی اردبیل ارائه شد با هم می خوانیم ...

آیدین ضیایی:

اتفاق شعری یا شعر اتفاق محل عدم تفاهمند و گاه محل سرزنش! اصلن ایجاد دیالکتیک می کنند. شعر اتفاق شعر ارجاعات و بازگشتگاه به رویدادهای غالب است و در کار بازگرداندن است که مورد اهمیت واقع می شود و قاعدتن بر اساس زنجیره ی علی است که متوجه و قابل توجه می شود. شعر اتفاق اسناد را به نام خودش سند می زند. برای شعر اتفاق باید برگه داشت. از روی همین روابط است که می توان رابطه ی کن فیکونی را ایجاد کرد. شعر اتفاق شعر اهمیت تاریخی است اهمیت مراجعات است از روی پل هایی که در زمان گذر خراب نمی شوند. شعر اتفاق دنبال مشارکت در خوانده شدن است البته مشارکتی بدون سود مشارکت. مشارکتِ بدون سود مشارکت،بر اساس قرارداد های قطعی است و قرارداد قطعی یعنی سهام بدون سود و اتفاق شعری با این اقتصاد است که عرضه می شود سود مشارکت صفر درصد!

باید در نظر گرفت که شعر اتفاق در پی جلب مشارکت حد اکثری است و جذابیت القایی اش هم برای این جذب قرارداد هایی است که قطعی مقرر شده اند.شعر اتفاق در پی معنا است؛ معانی که تهی شده اند ولی شعر اتفاق نتوانسته که خلا موجود در رابطه تولید شعر و مصرف آن را که همان مشارکت مصرف است پر کند. در روزگاری که شعر کم تر از همیشه ی در همه ی اعصار خوانده می شود، نوشتن شعر به قصد آن که خوانده شود، گیرم که خوانده شود، مشارکت در آن سازوکاری است که شعر را به مثابه یک امکان مداخله به حاشیه رانده است. این امکان مداخله تنها در صورتی همچنان به مثابه یک امکان در شعر نهفته می ماند که شرایط انضمامی روزگار حاضر را درونی خود کند. شعر اتفاق در برابر خوانده شدن مقاومت نمی کند هرچند که در شکل مداخله منفعل است.

اتفاق شعری اما قفانگر نیست یا اگر هست در لایه های خود مجالی برای شراکت اتفاقات مسبوق در راستای رسیدن به اتفاق در اکنون را هم داراست.اتفاق شعری درونگراست و از این روی روند انتزاعی و تجریدی برای ایجاد گسست در روابط علی را شامل شده است .اتفاق شعری می آشوبد، به چالش می کشد و در هم شکننده ی مقاومت در برابر خوانده شدن اش می شود. لزومن شعر در مقام اتفاق،هم به مثابه باریکاد در برابر روال حرکت وهم به مثابه کوکتل مولوتوف در برابر مقابله در برابر اش می شود.

اتفاق شعری منطق شعری را برای ایجاد افق جدیدی از منطق شعری، می شکند. منطق شعری برخلاف منطق رایج و انضمامی است.پس توسل به روند قبلی در بیان گفتمان شعری چه از نظر بوطیقا و چه از منظر گاه پراتیک نمی تواند اساسن به بیان اشکال تئوریک این اتفاق بی انجامد. شعرِ اتفاق یک کنش رایج در برابر اتفاق شعری است و از این روست که هویت بخش است و شعر با رویکرد و کنش پذیری در مقابل روابط شعری و شاعری؛ صاحب هویت مستقل می شود. وقتی اثر مذهبی است ؛در مواجهه با آن مانند ناظرانی مذهبی که مشروعیت قائل می شوند نباید به خودبسندگی مذهبی قناعت کرد و تجارب مذهبی را دال بر تولید بر اساس شعر گذاشت.

گاهی انطباق تجربه ی شعر و شاعر باعث بروز کنش و اراده ی معطوف به قدرت از جانب شاعر می شود اراده ای که ممکن است ایجاد منطقه ی نا امن شعری برای شاعر کند. ولی تجربه ی فضایی دیگرگون؛ امکان تنفس این نا امنی ادبی را فراهم می کند. شاعر وارد ریسک ادبی می شود و تولید مازاد خواست و تمایل جمعی را بر ناامنی فضای ادبی اش می افزاید. شاید این کنش،نوعی تلقی انتحار ادبی را وانمود کند اما توان ریسک پذیری و تن دادن به فکر غالب جمعی؛ تولیدی بر اساس مصارف توده را هم در نظر می گیرد.

قرار گرفتن در فضای نا امن ؛اقرار به ناتوانی نیست بلکه تقابل با رادیکالیزم اقلیت به صورت آگاهانه ؛قدم نهادن و تجربه ی متا رادیکالیزم و گذر از رادیکالیزم اقلیت است که درک این ضد همسانی، به رغم این درک،گذری دیگرگون از همسانی است.بقا با شناخت از همسانی، مسیر گذر از آن را می داند پس گذر همسانِ او آنتی کنفورمیسم نیست بلکه متا کنفورمیسم است.البته این نه ایثار ادبی در شکل متواضعانه اش،بلکه تمارض به بازگشت کنشی ادبی در قالب نا امن ش است.

خلق کردن در اتفاق شعری قابل عرضه است و تولید؛ در شعری اتفاقی .انتحار ادبی در فضایی نا خود آگاه شکل می گیرد. فضایی بی تدقیق در عرصه اتفاق.این وضعیت همان پارادکس انتحار در شکل  ادبی و غیر ادبی است.ادبیات خود آگاه وارد میدان انتحار نخواهد شد ولی انکار تجربه ی فضای نا امن را هم نخواهد داشت.بقا آگاهانه خطر می کند و این وجه تفاوتِ او در ناخودآگاه جمعی ی بروز کرده در انتحار ادبی است.

بقا تقلیل تاریخ تحولات شعر معاصر به سیر توالی نسل ها یا به عبارتی نسل بندی کردن شعر را از مقام رویکرد معطوف به اقتدار مولف برنتابیده و از این روی صرف توجه به دفتر "با ترانه های زلال" نمی تواند ملاکِ قرار گرفتنِ او به عنوان مولف نسلی خاص باشد.نسلی مرتجع یا نسلی مبتذل از نوع عادت های مالوفشان در بازتولید تکرار.

اثر بقا معطوف به اوست نه نماینده ی یک جریان و از این روست که او در زنجیره ی نسلی ی در گذشته و از گذشته محبوس نمی ماند و از قاعده ی نسل / کاستی پیروی نمی کند.بقا آگاهانه وارد حوزه ی نسل/کاستی می شود تا حلقه ی مفقوده از سلسله ی گسسته شده ی نسلی را که به کاستی، تقلیل یافته به اکنون/افزون گره بزند.

"با ترانه های زلال" بقا امکانی است برای سرک کشیدن نسلی گسسته از ادبیت-اولهیت .عنصر خودآگاه در ترانه های زلال با وجود سلطه ی زبانی اش در اقتدار مولف،به دنبال خروجِ گاه به گاه از نسل بندی رایج است و علارغم حس رایج آیینی در شکل نگارش و حتا تقدیم و ارجاع به نسلی تاریخی و سنتی مانع از تردید ش می شود.

بقا امکانات شعر آیینی و مذهبی را به شکل خود بسنده اش به "با ترانه های زلال" فرا خوانده و بازتولیدی را به نمایش گذارده که مانع از تفکر اشباع شدگی در این حیطه می شود.

بازنمایی فرهنگ،خروج از مدار نیست بلکه فراخوان محتوای کارکردی و واسطه گانی در ساحتی فرا زمانی و فرا مکانی است آنگونه که نظام رایج زبان؛بسته به قواعد کلی به دنبال نظام کارکردی و ارتباطی است.

بقا در "با ترانه های زلال" اش نرم رایج فرهنگ آیینی را به عنوان قاعده ای پذیرفته شده پذیرفته اما در نظر گرفتن این فضا مانع از این نمی شود که او فضا های شخصی و منظر گاه شخصی اش را معماری نکند.

بقا سرشت برون کلامی رایج در فرهنگ آیینی را با پیوند های "با ترانه های زلال" اش از نو می سازد .افزون بر این موقعیت های خیالی را به نحوی بی واسطه کامل می کند تا معانی رایج، معنیشان را به ناگزیر از دست ندهند و معانی فرهنگی با برون گویه های جدید با خلایی معنایی روبرو شود.

"با ترانه های زلال" بقا با وجود مخاطبین بی رحم ،جسارت حضور پیدا کرده اند."ترانه های زلال" بقا روزنه ی خروج از بحران ملغی گر را یافته است. "با ترانه های زلال" به رغم حضور در معاصرت قهر آلود و خشن ،به تنفس ادبی و آیینی اش ادامه می دهد و پیوند بین گذشته مرتجع و حال و آینده ی گاه متوهم را برقرار می کند.

خود آگاهی در شکل تولید و جسارت در عرضه ی آن؛افشا گر امکان و عدم امکان اوست.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مژده ژیان جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ق.ظ http://naghme-baran.blogfa.com

درود و سپاس از شما جناب ضیایی و درود بر اساتید استان خوب اردبیل آقایان نظری بقا و استاد شاهی گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد