مام وطن و قصه ی هجران آدمی
( بازخوانی مادارانه ای از دکتر قدمعلی سرامی )
وحید ضیائی
1
چهار بند ماندگار حماسه زبان ِ مهر نشان ِ دکتر قدمعلی سرامی در میان شاهکار های اندکی که با موضوع « مادر » در ادبیات فارسی پدید آمده اند ، نمونه ایست شگرف و عمیق و نغز از لحاظ زبا ن و ساختار و شعریت . اگر چه سخنپرداز بزرگ قاجاری ایرج شیرین سخن با شعر « گویند مرا چو زاد مادر... » ، شهریار ملک تبریز با « ای وای مادرم ... » ، فریدون لحظه های بهار با « تاج از فرق فلک برداشتن ... » ، و اندک بسیاری دیگر در باب مادر و مادرانه ها سرایش هایی داشته اند اما این موتیف جهانی – به نظرم – کمتر از آنچه شایسته است در ادبیات این سرزمین آفریده ها داشته است . بطوریکه ادبیات فولکلور و بومی مناطق مختلف ایران ، اگر چه از زبان کودک دیروز و امروز ، وصف مادرانه هایی اندک شمار دارد ، اما لبریز از آواز لای لای مادرانه هایی ست که شاهکار های زبان مبدا هستند . چون لالایی های ترکی و کردی ...
این را گفتم تا اولن لزوم پرداختن به چنین موضوعی را که بند بند وجود هر آدمی وابسته آن بوده است اشاره ای داشته باشم ، هم با یاداوری اشعار آفریده شده، ذهن شمای مخاطب را آماده ی شنیدن شاهکاری بی بدیل گردانم :
حماسه ، زبان مهر ورزی به آن گونه که می پنداریم نیست . حماسه ، با گرز و شمشیر و نیزه و پیل بیشتر سر و کار دارد تا بوس و کنار و بزم . رزم اولین اولویت پهلوا نی ست ، اگر چه در باستان ایران و شاهنامه هایش رزم و بزم توامان آمده اند اما خصوصیت وزن و دایره یواژگانی حماسه سرایی شاعر را از آفرینش لحظه های ناب دراماتیکی چون آن های لیلی و مجنون نظامی باز می دارد – باز اگر چه بزرگ مردی چون فردوسی با همین زبان فاخر تراژدی رستم و سهراب را می آفریند و اشک با دلخستگی های مویه ی سهراب دریده پهلو بر چشم مخاطب می نشیند ، اما او تنهاست ، او فردو سی ست ! _ .
به هر حال زبان حماسه با واج های بلند و الفاظ تیز و دوایر احساسی رزمانه ، در بیان ریزه کاری های عاشقانه کمتر به کار رفته است . حال بیاییم و نظری به شعر سرامی بیندازیم . شعری که به مادرش تقدیم شده و بار ها از زبان او ، با چشم هایی گریان و صدایی بغض آلود ، آنرا شنیده ایم :
گرچه پیکار مرگ و او فرداست،
وطن من هنوز پابرجاست.
روزی این سالخورد دیر آسود،
می کند کوچ زی فراز و فرود.
نیمهای را کشد زمین به کمند،
نیمهای بر شود به چرخ بلند.
بهرهای در سپهر آویزد،
بهرهای با زمی در آمیزد.
وطن من اگرچه میرنده است،
یاد او با من است و دیرنده است.
شاعر به مانند تراژی های بزرگ حماسی شعر ا با پیکار آغاز می کند آنهام پیکار مرگ و آدمی ، جاودانه پیکاری که همه ی هستی تاریخی بشر در بازخورد و تظاهر و تعارض با چنین بایدی شکل گرفته است . آدمی همه ی توانش را به کار می برد تا به شکست مرگ ناگزیر به جاودانگی خدایی دست یابد ... اکنون نیز داستان با پیکار مرگ و مادر آغاز می گردد ( توجه به همریشه گی مرگ و مادر نیز خالی از لطف نیست ) .
واژه سوم واژه ی جاودانگی وطنی ست که در کارزار آدمی و مرگ باقی می ماند ، یعمی مادر به مثابه ی وطن ! این ترکیب و این نو اندیشه برساخته ی ذهن شاعر است . او درد جاودانگی را در پیوند های خاکی جسته و اصالت را به هستی تناسخ وار آدمی بر مدار تسلسل جان می پندارد . مادر ، چون وطنی ست برای شاعر ، برای آدمی ، برای آدمیت ! شاعر حتی با هنوز آوردن و فردا خواندن بیت اول باور خویش را به جاودانگی حتی همین جسم فرتوت ، به مخاطب القا می کند . او فرض می داند که مرگ محتوم است و نیمه های زمینی و آسمانی به خاک و آسمان تحویل داده خواهد شد . و زمین و آسمان به هم دوخته می شوند تا مرگ آدمی به وقوع بپیوندد . آنچه را که جهان تاب بستنش را ندارد ، خیال آدمی ست . خیالی که در آن زاده می شویم ، زیست می کنیم و می میریم ، گویی شاعر جهان را و آزمون مرگ را با کشیده شدنش به عرصه ی خیال پردازی ، گردن می شکند ، و چون باور هستی خیالمند آدمی ، قدمتی به دیرینگی افسانه های مرگ دارد ، هستی آدمی را در زیستن خیال انگیزش می داند . « خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم ... » سرامی با یک تیر چند نشان زده است : امیدواری آدمی را در مصاف با مرگ ، امیدواری جاودانه توصیف می کند ، مادر را که در این مصاف به ناچار اسیر می گردد، وطن خویش می خواند و مرگ را چون بیگانه ای که گرچه مرز های او را در می نوردد اما ، آنچه از هجوم های تاریخی باقی می ماند و مانده برای هر کهن شهری ، نام آن شهر و داستان آن بوده است ! چه شهر هایی که در خیال داستان پردازی های آدمی هنوز معمورند . چه حاکمانی که سرنگون ! وطن و حرمت مرز های جانبودگی آدمی بیش و پیش از اینهاست !
2
یاد از آن جست و خیز پنهانی!
یاد از آن جنب و جوش طوفانی!
یاد از آن غرق، یاد از آن گرداب!
یاد از آن لرزه، یاد از آن سیماب!
یاد از آن جستجوی نافرجام!
یاد از آن خواب و یاد از آن آرام!
یاد از آن ظلمت زلالترین!
یاد از آن پرخروش لالترین!
یاد از آن دورهی جنینی باد!
یاد از آن عهد خم نشینی باد!
آن شب قطبی سیاه و بلند،
شب نُه ماههی کمین و کمند.
و آن خروشان سرخ، هجرت خون،
واژگون، با سر آمدن بیرون.
شاعر مخاطب را ناگاه به جهان شگفتی از پرسش هایی عجیب می کشاند ... او از زبان از سفر برگشته ای دیر سال ، از مدینه ی اتفاق های شیرینی سخن می گوید که هر مصرع آن قصه ای نو در خود دارد : یادکرد از ماجراهایی عجیب : جست و خیز های پنهانی ، جنب و جوش های طوفانی ( تعارض و تضاد پنهانی بودن و طوفانی شدن ) ، اینکه سرشت آدمی برشده در سیماب و آبی ست غرق کننده ، محسور کننده ، جنین چون دیر سالی چراغ بدست در طوفانی از حوادث غریب به جستجوی نافرجامی از خویشتن مغروق دست می زند . ظلمت زلالی که فریاد هایی ست در آب ! در بهت مخاطب راوی پاسخ می دهد : دوره ی جنینی ... عهد خم نشینی !!! این استعاره ی زیبای خم نشینی دانه های به بلوغ رسیده و چهل روز چله نشینی – چون چهار بند شعر - ، آن شب قطبی ( شب بی پایان جهان اول ) کمین و کمند ( اسارت و نیرنگوارگی تقدیر آدمی ) ، و تعبیر زیبای شاعر از تغییر جهان به هجرت اول آدمی ، هجرت از وطن نخستین به گذر گاه پسین ، و آن هجرت ، سرخ ! به رنگ جنون و معرفت و پرسش و نبرد و گرما و هیجان ... تعابیر هستی انسان در کره ی خاکی ! واژگون با همین افکار بیرون آمدن : که آدمی با اندیشه جهان را عوض می کند ! توجه داشته باشیم که مخاطب در بند دوم و در هر بیت با شگفتی تعابیر و تشابیه چنان محصور می گردد که القاگر همان الینه شدگی خم نشینی جنینی ست !
3
یاد می آوری که چون کردند؟
از تو آخر، مرا برون کردند.
تف بر آن هجرت نخستین باد!
بر جدایی همیشه نفرین باد!
پای تا سر به شیون آلودیم،
هر دو پژواک یکدگر بودیم.
نعرههای تو بوی خون میداد،
عقل را غوطه در جنون میداد.
زاری من به چرخ بر میشد،
شورش اشک، بیشتر میشد.
مهر تو، بسته بود با بندم،
هیچ دل از وطن نمی کندم.
عاقبت تیغ را صدا کردند،
خشمگین از توام جدا کردند.
حلقهی ناف من، گواه من است،
که مرا دل هنوز، با وطن است.
بند سوم بند مویه های جاودانه ی بشری ست ... بند شکایت ها و حکایت ها ، بند نزار ها و زار زار ها ... بند سوم عاشقانه ای ست جانگداز از درد دل های نیازداران مشتاق و ناز داران مهجور و هر دو اسیر سرنوشت مقهور ... هر جدایی ، زبانی و نانی و مرزی و رمزی ، هر فراقی ، اشتیاق به مویه را شکوفه می دهد ، سرامی ، شکوه ها و زاری های این جهانی را در پیوند با هجرتی نخستین می داند که تمامی اولاد بشری آنرا چشیده اند . انگار هر دلی که در جهان است داغدار این هجران است تا به آغوش مام زمین ( mother earth ) باز گردد ... و جهان عرصه کشمکش این دو مام است ... راوی ، با جزییات زاده شدن ، از اشک و ناله های همسان و واج آرایی های شور آفرین و شوق زا ، نوستالژیای این تراژدی جاودانه و پیاپی را هر دم بیشتر تاکید می کند و انگار در اوج این داستان می خواهد مهمترین نکته ی شعر را در ذهن مخاطب القا کند : مهر مام ( سرزمین ، وطن ، کشتگاه ...) به رود خون ِ جریان بخش و هستی فزایی بسته ست که تا بریده نشود پیوند نمی گسلد . تقدیر معهود « تیغ » این واژه ی آشنای گسستن ها و بریدن های عاشقانه و حماسی را به این بزم می خواند تا « تیغ برکشیده محبان همی زند » . شاعر با ارجاعی دلنشین و نشانه ی دلنشان ( حلقه ی مهر مادری را نشان بسته ی وجود آدمی تا ابد می داند ...) حلقه ای که نشانِ وفاداری طبیعت انسانی ست !
4
مادر ای میهن نخستینم،
بی تو خود را غریب می بینم!
رنج غربت، شکنج زیستن است،
زندگی، وسعت گریستن است.
بی تو، ای گاهوارهی فرتوت!
تخت شاهی است، تختهی تابوت!
بند پایانی شعر ، مانیفست شاعر برای این شعر اندیشه محور عاشقانه ست . ما غربتیان ِ سرزمین بی مادری ها ، ما دور افتاده ترین ستاره های بی کهکشان ، ما بی تن ما بی وطن ... ما تن ها ، ما تنها ... ما به گریستن شاد ، ما به گریستن آزاد :
گاهواره ی فرتوت مادرانه های جهان شاید ، ما ، پای بوسان تخته های موریانه خورده ی شاهی را ، لای لای خسته ای باشد ، دل خوش به هجرتی دوباره و دوباره ...
موطنتان آباد و خیالتان آزاد ...
http://telegram.me/sherastan
حدود 14 سال پیش ( 22 سالگی ام ) این یادداشت در هفته نامه شور ( 21 مهر 81 ) منتشر شد . نوعی باز خوانی شعر « ای وای مادرم شهریار است » به قلم و زبان آن زمانم . هر چند ویرایش آن و برخی تغییر نظر ها لازم به نظر می رسید اما حیفم آمد دست به ساختار و نحو کلامی ببرم که سابقه ی خاطره ای و تاریخی برایم دارد )
خوانش شعر « ای وای مادرم » استاد شهریار / وحید ضیائی
« آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا و ول می خورد
هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر و کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز می گذشت از ین زیر پله ها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه می رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هر جا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها
او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
آمد به جستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
آمد که پیت نفت گرفته به زیر بال
هر شب
درآید از در یک خانه ی فقیر
روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
او را گذشته ایست سزاوار احترام
تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر
در باغ بیشه خانه مردی است با خدا
هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری
اینجا به داد ناله مظلوم می رسند
اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
در باز و سفره ، پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند
یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
او مادر من است
انصاف می دهم که پدر راد مرد بود
با آن همه در آمد سرشارش از حلال
روزی که مرد روزی یک سال خود نداشت
اما قطار ها ی پر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافله های دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ
نه او نمرده است می شنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سر و کله می زند
ناهید لال شو
بیژن برو کنار
کفگیر بی صدا
دارد برای نا خوش خود آش می پزد
او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت :
این حرفها برای تو مادر نمی شود
پس این که بود ؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد
در نصفه های شب
یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب
نزدیک های صبح
او باز زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا
راز و نیاز داشت
نه او نمرده است
نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر می شود خموش
آن شیر زن بمیرد ؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
او با ترانه های محلی که می سرود
با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت
از عهد گاهواره که بندش کشید و بست
اعصاب من به ساز و نوا کوک کرده بود
او شعر و نغمه در دل و جانم به خنده کاشت
وانگه به اشک های خود آن کشته آب داد
لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح
وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
تا ساختم برای خود از عشق عالمی
او پنج سال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ هیچ
تنها مریض خانه به امید دیگران
یکروز هم خبر که بیا او تمام کرد
در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود
پیچیده کوه و فحش به من داد و دور شد
صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
طومار سرنوشت و خبر های سهمگین
دریاچه هم به حال من از دور می گریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم به سوره یاسین من چکید
مادر به خاک رفت
آن شب پدر به خواب من آمد ، صداش کرد
او هم جواب داد
یک دود هم گرفت به دور چراغ ماه
معلوم شد که مادره از دست رفتنی است
اما پدر به غرفه باغی نشسته بود
شاید که جان او به جهان بلند برد
آنجا که زندگی ستم و درد و رنج نیست
این هم پسر که بدرقه اش می کند به گور
یک قطره اشک مزد همه زجر های او
اما خلاص می شود از سر نوشت من
مادر بخواب خوش
منزل مبارکت
آینده بود و قصه ی بی مادری من
ناگاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ
من می دویدم از وسط قبر ها برون
او بود و سر به ناله بر آورده از مغاک
خود را به ضعف از پی من باز می کشید
دیوانه و رمیده دویدم به ایستگاه
خود را به هم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
باز از آن سفید پوش و همان کوشش و تلاش
چشمان نیمه باز
از من جدا مشو
می آمدیم و کله من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب می کنند
پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم
خاموش و خوفناک همه می گریختند
می گشت آسمان که بکوبد به مغز من
دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد
یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
می آمد و به مغز من آهسته می خلید
تنها شدی پسر
باز آمدم به خانه چه حالی نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود
بردی مرا به خاک سپردی و آمدی
تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
می خواستم به خنده در آیم ز اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم . »
اگر قبول داشته باشیم که لطافت طبع و سخن به قول حافظ خدا داد است و دلنشین شدن آن جز به قبول قرار گرفتن در درگاه معشوق ازلی نیست شهریار نیز یکی از همین افراد است که حسن کلام و کمال طبع و روح لطیف او ما را سرشار از مجتبی می کند که آشنای دور ماست هر چند در این زمانه مرد افکن مهر کش تفسیر و تائید این مقولات دلیل بر کهنگی فکر قلمداد می شود اما واقعیت اینجاست که : سر فرو برده به آخورکی توان خورشید دید/ درک حق تن پرور دل مرده را مقدور نیست/ اما اگر خفاش دل را ابصر از هدهد کنیم/ کی توان گفتن همه ذرات عالم طور نیست.
با این مقدمه نگاهی کوتاه و مقصور به شعر «ای وای مادرم» شهریار می اندازیم:
این شعر با کلمه آهسته آغاز می شود: آهسته باز از بغل پله ها گذشت... همین آهسته و تصویر سازی عبور سایه از کنار دیوار خیال شهریار که محتاط و پاورچین پاورچین از کنار اتاق بیمار رد می شود و در عین حال دل آشوب بیماری فرزند را دارد بخوبی تصویر کل شعر را به ما تلقین می کند. تصویری خیال آلود و رویا آمیز، با جهت و گریزی گاه گاه به وقعیت و در پایان هر بند: یکه خوردنی سخت: بیچاره مادرم!
این فضا سازی یعنی رویا، واقعیت و اظهار درد و رنجی آنی، درست تصویرگر هزیان یک بیمار می تواند باشد و شهریار کودک بیمار سالها قبل دوباره با یاد مرگ مادر به آن دوران برگشته و در تب و تابی غریب سخت با رویایی کودکانه ی خود دست و پنجه نرم می کند. رویائی که در واقعیت عینی شاعر به تصویر می آید و او را در خلسه ای ناگزیر فرو می برد و ناگاه که از این آلام بیرون می آید، زهر تلخ یاد مرگ مادر ناله ای و آهی جانسوز بر زبان او جاری می کند.
پیرزن همیشه خسته شعر شهریار که به دنبال سبزی و آش و هویج و کار بیرون و داخل منزل است برای ما بسیار عینی است. نمونه بیشتر مادرانی ک در دوره خاص اجتماعی و تاریخی ایران همیشه محکوم وصله دار بودن جوراب و ضعیفه نامیده شدن بودند و از همین روست که شهریار در کوچه های برف زده به دنبال مادرش می خواند که: بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها...
اما ایرادی که به شهریار وارد است و متاسفانه در بعضی جاها هم صدق می کند اطناب کلام در شعر اوست شهریار انگار خود را موظف می داند همه قافیه های موجود را انتخاب کند و گاهی در یک غزل بلند تنها بیت اول و دوم زیبا و ماندنی می نماید و دیگر قوافی به علت ثقلت یا عدم همنشینی مناسب روح و روان زیبای شعر را می آزارد یا او می خواهد به هر طریق شده همه خاطراتی را که منسوب به مادر اوست به قلم کشد و یاد آوری کند و شاید با این کار به قول خودش نام او را جاوید سازد که او شهریار زاده اما یکدست نشدن موضوع به شعر لطمه می زند. فصل واقعیت و خیال در هم نمی آمیزد و شعر وصله دار به نظر می آید جالب اینکه در چند بندی که اینگونه عمل شده است استفاده از استعاره ها و کنایات و صناعات ادبی نیز مصرفی و کم جان است تکراری و ناموزون: (بند 3: چراغ نیمه جان و روشن شدن خانه) بعلاوه دیگر از یکه خوردن های آخر بند خبری نیست (بند 3 و 4 و 5) اما نکته مثبت در این سر بند استفاده از کلماتی مثل مدیر، قطار، دادگستری، موکل، پیت نفت و ... است که در کنار ترکیبات قدیمی خوب جلوه می کند و قدرت شاعری را نشان می دهد که با آشنائی کامل به شعر گذشتگان در استفاده آنها در شعر به اصطلاح نوی امروزی موفق است ولی باز این عامل دلیل نمی شود که به کل شعر تعمیم داده شود و در کل در این بندها نوعی گسست عاطفی دیده می شود.
باز در بند 6 شاهکار می آفریند. اصطلاحاتی چون سر و کله زدن با بچه ها، فضا سازی رویا گونه، عوض شدن ریتم شعر و صدای مادر که یکباره در بطن شعر ظاهر می شود و جانی به خواننده می دهد و حس آمیزی زیبائی را به وجود می آورد:
کفگیر بی صدا/ دارد برای ناخوش خود آش می پزد.../
صدای سکوت کفگیر رابط حس مادر و پسر، چه لحظه هائی را شهریار به تصویر می کشد و چقدر ایجاز و عاطفه در این سطر موج می زند... خدا می داند...
سطر آخر بند هفت: ./اما ندای قلب بگوشم همیشه گفت:/ این حرفها برای تو مادر نمی شود.../شاهکار حس و عاطفه؛ به دنبال آن شهریار ناباور از مرگ مادر دوباره در عالم واقع مادر را می جوید، در سایه ها، در نصفه های شب، در رد شدن لحاف از کنارش... و زمزمه مادر را با خدای خویش می شنود. گوئی صدای کلمه مادر و فریاد مادر مادر شهریار در بطن شعر می آشوبد:
/مادر نمرده است.:
از بهترین بندهای شعر بندهای 9 و 10 می باشد. شاعر دلیل شاعر شدنش را در حیطه عاطفی و فلسفی ذهنی خویش، آهنگ سمفونی لای لای مادر می داند. ققنوس مادر در سوختن خود شهریارزاه است.
شعر و نغمه مادر شهریار مثل همه مادران برای به خواب بردن کودک است: نسخه های موزونی است که گوش را می نوازد و در عین حال گوئی آهنگ غم انگیز غربت همه مادران تاریخ را بر دوش می کشد: میزاث دار دردها، تبعیض ها و فریادهای در نطفه خفه شده مادران زجر دیده...
شهریار تحمل جور و جفای محبوب را از همان دوران کودکی می آموزد. راستی اگر روح وفاداری و عشق ورزیدن بی توقع را مادر به شهریار انتقال نداده بود شهریار بعدها چه می کرد:/ کاهش روی تو من دارم و من می دانم/ که تو از دوری خورشید چه ها می بینی/ بند یازده همان عیب پیشین را دارد... کاش شهریار در فواصل این بندها سکوت می کرد!
اما از بند 12 به بعد که شهریار ما را وارد قصه خوابی می کند که با رویا آمیخته، وضع عوض می شود. وقتی از قم می گذرد شاعر به خوبی می تواند تقابل حالت درونی خود را نسبت به عوامل طبیعی که مأنوس مسافرند را به تصویر کشد... راه عبوس، پیچی که فحش می دهد، خطوط کج و کوله جاده و ضجه به خاکسپاری مادر... .
در بندهای دیگر نیز همین ساده گویی و تلفیق خواب و رویا به اوج کمال می رسد. لفظ و محتوا هر دو درد را فریاد می زنند و کلمه ها در کنار هم تداعی گر صحنه ها می شوند:/ مادر به خاک رفت/ منزل مبارکت/.
و سفید پوشی که شهریار با فرار از او قبول مرگ مادر را انکار می کند:/ با آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش/ چشمان نیمه باز/ از من جدا مشو/ و باز به خود می آید... ولی دیگر خواب و رویا نیز تصویر مرگ مادر را در قاب می نگارند و صدائی در اعماق او تنها شدنش را نوید می دهد:/ تنها شدی پسر!/ پیراهن پلید مرا باز شسته بود.../ پلیدی پیراهن: نمود هر چه زیبائی است بعد از مادر، همه زیبائی ها که با وجود مادر بوی مادر را می دادند، هم اکنون نفرین می کشدش حس جدائی موج می زند و پیراهن پلید چه زیبا زشتی و جانفرسائی و درد درونی شاعر را آشکار می سازد. تعلقاتی که همه با وجود مادر معنی داشت بی وجود او می میرند... ولی نفس مادر هنوز در ایوان خیال شهریار است. او باور نمی کند که مادر رفته است... او باور نمی کند که دیگر مادر ندارد... حتی مادر برای رفتن آماده نیست! کنار حوض نشسته ... به او خیره شده، شاعر نمی خواهد باور کند که مادر مرده است... نه:
/بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟/ تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر.../ اما خیال بود/ ای وای مادرم
"خانیم ننه م
ائوین اورتاسیندا باش باشا ووروب ،سس سیزجه "وارسان یوخ" اویناییردیق.قاپی کی سسلندی؛ اوچوموز بیردن آیاغا قالخماق ایستهدیک. بو چالینتی سسی اورییمیزه یاییلدی، اونا گؤرا اؤزوم قاپییا ساری قاچدیم.
-ماشین چی ایدی!
منی گؤرجک سؤیلهدی. اوغلوم حاجی خانیم....هیچ کیشینین سؤزونو آوارمادیم. تئزده خانیم ننه می قوجاقلاییب، اودا "سنه قوربان اولوم" دئییب حیطیمیزه کئچدیک.
-آناز گلیب؟
-خیر، بیر آز سونرا گلر.
باجیم و بالاجا قارداشیم دؤوره لهییب هر بیری قیپ قیرمیزی یاناقلارین اؤپورلر.
- سیزین باشوزا من دولانیم، تک قالیبسیز ،ایندی قیزیم گلر.
کوچه قاپیسی آچیلیب حیطیمیزه کئچرکن باشماقلارین گؤروب، یورغون باخیشلاری یادیندان چیخیب ، آنامین دونیاسی دئییشیلدی
آنا: خوش گلیبسن .گؤرورم ائویمیز ایشیقلانیب.
بیز آمان وئرمهدیک، بیرده آناسین اؤپسون. اونا گؤرا آنام اونون اللرین توتوب اؤپدو.
همه شه کی کیمین سؤیلهدی: آی وفاسیز دونیا، سئچیب یاخچیلاری دردین. بؤیوک باباز گئدن دن سونرا عؤمرومون چیراغی سؤنوب، باشیمین تاجی سیندی. دونیا ییغیشسادا بیر تؤکو اولماز.
وقت دارالمیشدی، مدرسه یه گئتمهلی ایدیم
- بالا هر شئیینی حاضیرلاییبسان؟
- بلی
- گؤروم کیتابلارین سلیقه لیدی
- بویورون
باشماقلاریمین بندینی باغلامادیغیما گؤرا، آیاغیم پیلله یه ایلیشدی. ماشینین سسیله کیفیمی گؤتوروب گئدن زامان، اونا یالواردیم کی گئجه قالیب بیزده یاتسین.
"اگر دایی و خالامین اوشاقلاری آمان وئرسه لر"
-هه بالام آرخایین گئت.
قوجاقلاییب دئدیم: سؤز وئردین ها!
-هه یاخشی، سن ده سؤز وئریبسن، دقتور اولاجاقسان ها!
معلیمیمیز درسی سؤیله ینده، اونون سؤزلرینه، وفالی اولماغینا، درین محبتلی و بَیَنمیش ایشلرینه داها ائویمیزه تئز دؤنمهییمه فیکیرله شیردیم.
بیر زامان آییلدیم کی هیچ کیتابیمی آچمامیشام. کیتابیمی آچیب ورق لهینده، اونون ایچینده کی مینلیک گؤزومه چالدی. گؤزلریم دولوب اونو اییلهدیم. او عطیرلی چانتانین اییسیله دولموشدو. دئمه کی کیتابلاریما باخماق بهانه سیله ایچینه پول قویماق ایسترمیش.
مدرسه نین زنگی چالیناندان سونرا ائوه تئز گئتمه یه چالیشدیم. اونا گؤرا یولدا فیکریم اونون سؤزلرینده ایدی کی :
- باشووا کول ده توکسون، اوجا یئردن تؤکه سن.
اونون دوعاسی بیزه بو ایدی کی:
"چؤرهیین ایستی سویون سویوق اولسون. چؤرهک پیاده سن آتلی اولاسان"
بو فیکیرلرله ماشیندان ائنیب، بارماغیمی زنگ دن گؤتورمه دیم. قاپی آچیلیب حیطیمیزه کئچدیم. هوشوم باشیمدا دئییلدی کی تزه دن قاپی چالیندی. ماشین چی دئدی: اوغلوم کئفین؟
خانیم ننه نین سسی گلمیردی. باجیم قاپینی آچیب، اونون پوزولموش اوزوندن آیاقلاریم تیتره دی.آنامی گؤرمه دیم.
پیلله اوسته اوتوروب، کئچن گونلرده اوچدوم. اونون مهربان و باغیشلایان صفت لریندن نئجه اورک لری اولدوغو امکانات لاردان سئویندیرمک، قاپیسین دؤیوب ائوینه گلنلردن صاندیقیندان هدیه وئرمک لره، بؤیوک بابام دان اونا چاتان ارث میراث لان، یوخسول کیمسه لره پایلاماق، بایرام گونلری اورک لری سئویندیرمک، اؤز نفسینه غالیب اولوب اؤزگه لره یئتیشمک ...
گؤزل و بَیَنیلمیش خیصلت لرینه فیکیرله شیردیم کی، بیردن تئلفون سسیله اوره ییمیز قیریلدی.
- الو...
آنام بوغولموش سسیله اوشاقلاری تاپشیردی.
- آنا...خانیم ننه....
آغلاماق آمانین کسمیشدی. تئلفون قطع اولدو چوخ زامان چکمهدی. ائویمیز قارا بولودلارلا دولوب،گؤزلریمیزدن غم یاغیشی قارا کؤینک لریمیزه تؤکولدو...
داستان کوتاه « خانیم ننه م ( مادر بزرگم ) ، از کتاب چشمه باشی محله سینین 37 نجی قاپیسی ( سی و هفتمین در از محله سر چشمه ) نوشته : مهین تاج جباری طوی - با مقدمه وحید ضیائی ، نشر محقق اردبیلی 1393
@sherastan
مقدمه
الف ) در اساطیر مانوی آمده است که چون نبرد بین روشنایی و تاریکی بالا گرفت و لشکر ظللمات به قصد تسخیر روشنایی ها تاخت ، آنگاه اهوارا مزدا خواست تا ایزدان و امشاسپندان به ستیز دیوهای تیرگی بروند و خصم را به شعله های نور ختم نمایند . بسیار از تاریکی ها نابود شدند و دیوان بسیاری اسیر- شاید دیوان باستانی این سرزمین چون آز و دروغ و حسد نیز ! – اسیران را نزد روشنای بزرگ آوردند تا حکم به سیاستشان کند . اهوارا حکمی چنین داد که اگر هر دیوی خواندن – و نوشتن را نیز ( ! ) – به سربازی از لشکر نور بیاموزد آزاد می شود ، و چنین شد که ما از دیوان کلمه را آموختیم !
ب ) کلمه ، قصاوت دارد ، جادو دارد ، جان دارد ، بر بال آوا که بنشیند ، هستی نیزاران را در مشت می نشاند و چون بر سفیدی لوحی نگاشته شود ، لوح فرمان می گیرد ، فرمان می راند ، گاه سر می آورد و گاه سر می برد . کلمه آغاز هستی ست با جادویی که اندیشه را موم بازی می کند و در خلوت اساطیری زبان ، خود ، میعادگاه هزار نبرد و آرزوگاه بی نهایت پیروزی ست . کلمه به قدمت خود ، در هر نقشی که دارد و می پذیرد ، جهان ِ جادویی خود را به متن وارد می کند تا آنزمان که به چشم نوازی خماری سر خوش از خواندن ، مشق رزمی دوباره کند .
ج) کلمه خود داستانی دارد . کلمه خود ِ داستان است به تنهایی . شاید از این روست که در اکنون جهان که به شکافت هسته گرویده است ، سفتن کلمه نیز ، نیرویی همسان با انفجار های بزرگ دارد که اینهمه خوف و خطر دارد از داستان « واژه » گفتن و سرودن . کلمه بر خلاف شعر که انفجاری ست از سر خصومت اساطیری اش ، در داستان به تکثیر می رسد . رشد می کند ، در قواره ی دیو یا پری ، آدمیزاده ای انگار که در توالی شاخه های ژنتیکی اش ، نقل و نقال و نغمه را با هم دارد و می تراود ، تجزیه می شود ، و هر جزء آن در شاخه ای راوی روایتی نو می شوند از هستن و بودنِ آدمی !
د ) در ما کلمه اینگونه گل می کند ، می شکافد و ریشه می دواند ، شاخه می زند از لای انگشتانمان ، جوهر می گیرد از خواب های عمیق گنگ ، و در « زمستان دشت کاغذ ها » ، کلاغی می شود قصه گو .
« خلوت آبی » در کلمه انگیخته شده و در تجربه می زید . فوج لشکری ست به صف ایستاده در منظر گاه چشمی که تازه جادو شده است . تا ریشه جان بگیراند و شاخه سبز تر گردد ، همین مجال را دریابیم .
وحید ضیائی
دی ماهی از 94
همزمان با ایام محرم، محفل ادبی شعر عاشورایی با حضور امام جمعه نمین،معاون فرماندار،بخشدار مرکزی نمین و تعدای از شاعران شهرستانهای نمین، نیر، سرعین و اردبیل و دانشجویان رشته ادبیات فارسی دانشکده ادبیات نمین در کتابخانه مرکزی نمین برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، در این مراسم امام جمعه نمین با اظهار خرسندی از حضور شاعران حسینی در کتابخانه مرکزی، شعر خوانی برای اهل بیت(ع) را دارای اجری عظیم دانسته و گفت: تفکر عمیق، همواره انسان را در راستای خدادوستی و توحید قرار میدهد و شعر و ادب نیز قدمی در همین راستاست.
حجت الاسلام والمسلمین یوسف زاده اظهار داشت: توجه ویژه شاعران و نویسندگان به اهل بیت(ع) و قیام امام حسین(ع)، ناشی از معرفت حقیقی آنها نسبت به خداوند متعال است.
وی ادامه داد: در تاریخ ادبی کشور مشاهده میکنیم که ادبا و عارفانی همچون حافظ، مولوی و مرحوم شهریار، مضامین توحیدی و اسلامی را در آثار خود به کرار مورد اشاره قرار داده و سعی داشته اند از این طریق، ارزشهای الهی و انسانی را اشاعه دهند.
امام جمعه نمین، برگزاری محافل ادبی و شعر خوانی را کاری ارزشمند و درخور تحسین دانسته و ضمن تقدیر از فعالیتهای اداره کتابخانه های عمومی شهرستان نمین، افزود: کتابخانه ها به عنوان مرکزی برای فعالیتهای پژوهشی، علمی، هنری و ادبی، باید فرصت و امکانات لازم برای برگزاری چنین محافلی را فراهم کنند.
در این مراسم، معاون فرماندار شهرستان نمین نیز طی سخنانی، برگزاری محافل شعرخوانی در ذکر فضائل و مصائب اهل بیت(ع) را مایه آشنائی بیشتر مردم و جوانان با زندگی ائمه اطهار(ع) دانسته و اظهار داشت: شاعران در هر عصری، نماینده افکار عمومی جامعه به حساب می آیند.
لطیفی، توجه به ادبیات و فرهنگ را زمینه ساز رشد اخلاقی جامعه بیان کرده و تصریح نمود: قیام امام حسین(ع) و حوادث واقعه عاشورا، یکی از مهمترین منابع رشد معنوی و اخلاقی مردم هستند.
در ادامه، شاعران حاضر، به ارائه شعر های خود با مضامین امام حسین(ع)، قیام عاشورا، آزادگی، ایمان و شجاعت پرداختند.
به
مناسبت روز جهانی کودک و به ابتکار اداره کل کتابخانه های عمومی استان
اردبیل، اولین نشست هم اندیشی صاحبنظران ادبیات کودک و نوجوان استان در
کتابخانه مرکزی اردبیل برگزار شد.
به مناسبت روز جهانی کودک و به ابتکار اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، اولین نشست هم اندیشی صاحبنظران ادبیات کودک و نوجوان استان در کتابخانه مرکزی اردبیل برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، در این نشست که با حضور مدیرکل کتابخانه های عمومی، رئیس حوزه هنری استان، کارشناسان برخی دستگاههای فرهنگی از جمله کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین صاحبنظران حوزه کودک و نوجوان برگزار گردید، رباب عزیزخانی ضمن اظهار خرسندی از میزبانی فعالان این حوزه، لزوم توجه بیشتر به نیازهای فرهنگی کودکان و نوجوانان را مورد تأکید قرار داده و اظهار داشت:
خوشبختانه، حوزه کودک و نوجوان در سالهای اخیر مورد توجه بیشتری از طرف علاقمندان بوده است که این مهم، بیشتر مدیون صاحبنظران اردبیلی همچون بایرامی و غفارزادگان است که در زمینه نگارش کتاب و شعر فعالیت دارند.
مدیرکل کتابخانه های عمومی استان، سوق دادن کودکان و نوجوانان به سمت مطالعه و کتابخوانی را در آینده فرهنگی کشور محوری قلمداد کرده و افزود:
کتابخانه های عمومی استان با دارا بودن 66 باب کتابخانه عمومی که دارای بخشها و قفسه های کودک و نوجوان هستند، میزبان 12 هزار نفر عضو از این قشر هستند بطوریکه در شش ماهه نخست سال، 37 هزار نسخه کتاب به امانت برده اند.
عزیزخانی، هدف از این هم اندیشی را بررسی نقاط ضعف و قوت فعالیتهای صورت گرفته در حوزه ادبیات کودک و نوجوان دانسته و تصریح کرد: همکاری و همراهی نهادهای مرتبط و صاحبنظران میتواند به غنای فعالیتهای فرهنگی و ادبی در بحث کودکان و نوجوانان منجر شود.
در این نشست، رئیس حوزه هنری استان نیز دغدغه های فرهنگی حاضرین در جلسه را قابل تقدیر دانسته و گفت: هر جامعه ای که فرهیختگان آن نسبت به مؤلفه های فرهنگی دغدغه داشته و به دنبال رفع این دغدغه ها باشند، مطمئناً راه توسعه فرهنگی را بهتر خواهد پیمود.
امیر رجبی با اعلام آمادگی در خصوص حمایت از فعالیتهای فرهنگی و ادبی در حوزه انقلاب اسلامی و ارزشهای دینی، شناخت این ارزشها توسط کودکان و نوجوانان را یکی از اهداف حوزه هنری برشمرده و خاطرنشان ساخت:
انتقال ارزشهای فرهنگی، جز با ابزار و. فعالیتهای فرهنگی امکان پذیر نیست.
همچنین، کارشناس امور فرهنگی اداره کل کتابخانه های عمومی استان نیز ضمن سخنانی در خصوص علت تشکیل این نشست، برنامه های متنوع برگزار شده در بخش کودک کتابخانه های عمومی و مراجعین کودک و نوجوان کتابخانه ها را مورد اشاره قرار داده و عنوان داشت:
هنرنمائی اردبیلی ها در عرصه ادبیات کودک و نوجوان، غنای بیش از پیش به این بحث در سراسر کشور بخشیده است.
وحید ضیائی افزود: روز جهانی کودک را فرصت مناسبی برای بررسی چندباره ادبیات بومی کودک و نوجوان است.
در این نشست، کارشناسان دستگاههای فرهنگی و صاحبنظران نیز با ارائه نقطه نظرات خود، تشکیل انجمن ادبی کودک و نوجوان در استان را مورد تصویب قرار داده و مقدمات آن رابه نشست بعدی موکول کردند.
همچنین، بررسی جامع ادبیات کودک و نوجوان، مشکلات این حوزه و آسیب شناسی آن از دیگر مواردی بود که در اولین نشست هم اندیشی صاحبنظران ادبیات کودک و نوجوان استان مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
برگزاری کلاس قصه گوئی و مسابقه نقاشی در کتابخانه عمومی شهید رجائی پارس آباد
همزمان
با روز جهانی کودک، نشست تخصصی «کودک، کتاب و کتابخانه های عمومی» با حضور
کتابداران اردبیلی و برخی از علاقمندان در کتابخانه مرکزی اردبیل
برگزارشد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، در این نشست که با حضور مدیرکل کتابخانه های عمومی و سخنرانی حامد محقق، از کارشناسان ادبیات کودک و نوجوان ، همراه بود، ادبیات کودک و نوجوان و نقش آن در رشد زبانی، فکری، شخصیتی و اخلاقی کودکان مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در این نشست، رباب عزیزخانی با تأکید بر نقش کودکان در آینده کشور، تعالی فرهنگی کودکان را یکی از مهمترین وظایف مسئولان ارزیابی کرده و اظهار داشت: کتابخانه های عمومی استان با درک اهمیت ترویج فرهنگ کتابخوانی در بین کودکان، به دنبال روش های نوین و مبتکرانه برای این منظور است.
مدیرکل کتابخانه های عمومی استان، آموزش کتابداران بخش کودک کتابخانه ها برای جذب بیشتر کودکان و برگزاری برنامه های متنوع فرهنگی و کتابخانه ای را از جمله راهکارهای لازم برشمرده و افزود: روز جهانی کودک، فرصت مناسبی برای ارزیابی فعالیت های کودک محور و توسعه کیفی و کمی این برنامه هاست.
حامد محقق، کارشناس ادبیات کودک و نوجوان نیز در این نشست، با بیان اینکه ادبیات، میراث فکری یک نسل را به کودکان منتقل میکند، گفت: اکثر صاحبنظران بر این عقیده اند که در تألیف کتب ویژه کودکان، باید به سه عنصر آموزش، سرگرمی و تهییج توجه شود.
وی، ظهور ادبیات کودک را محصول عصر جدید دنیای ادبیات دانسته و تصریح کرد: انقلاب مشروط، سرآغاز توجه نویسندگان و اندیشمندان به حوزه کودک در کشور ماست.
این کارشناس، افرادی همچون مرحوم امیر حسین فردی، جعفر ابراهیمی، حمید یوسف زاده، غفارزادگان و بایرامی را از جمله نویسندگان مطرح کشور در حوزه ادبیات کودک دانست که از اردبیل برخاسته اند و اضافه کرد: مهمترین هدف ادبیات کودک، آموزشی است که رشد زبانی، فکری، اخلاقی و شخصیتی کودکان را در پی داشته باشد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، در این نشست، کتاب «پس مانده های ذهنی یک شاعر» سروده سحر آذروش با حضور اساتید و علاقمندان حوزه شعر و ادبیات مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای نشست، سحر آذروش با بیان اینکه در سروده های خود، مفاهیم عشق و دغدغه های اجتماعی در نظر دارد، اظهار داشت: این کتاب، تبلور بخشی از افکار و دغدغه های فکری من است.
در این مراسم استاد بهرام خیری ، افسون بهنژاد ، توران قربانی اصل ، دکتر منصور علیزاده و دکتر وحید ضیائی به نقد و بررسی این مجموعه پرداختند .
قابل ذکر است که نشست های و نقد کتاب با هدف معرفی و نقد کتب بانوان استان روزهای پنجشنبه ( هر دو هفته یکبار ) در کتابخانه مرکزی اردبیل برگزار شده و حضور در آن برای عموم کتاب دوستان آزاد است.
جلسه دیدار صمیمانه هنرجویان کلاس های ادبیات خلاق اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل با رباب عزیز خانی مدیر کل کتابخانه های استان روز چهار شنبه برگزار شد .
این جلسه که به بهانه انتشار نخستین کتاب های این هنر جویان برگزار شد پس از معرفی نویسندگان و شاعران حاضر و توضیحاتی در باره کتاب نگارش یافته شان ادامه یافت .
وحید ضیایی کارشناس امور فرهنگی اداره کل که طراحی و مدرسی این کلاس ها را نیز به عهده دارد با ابراز خوشحالی از انتشار این مجموعه ادبی و سپاسگزاری از مدیریت کتابخانه های عمومی در حمایت از برگزاری این کلاس ها خاطر نشان کرد : بعد از حدود سه سال که از برگزاری کلاسهای " ادبیات خلاق " می گذرد در آینده نزدیک شاهد رونمایی از خروجی ادبی این کلاس ها خواهیم بود . ضیایی افزود: این کلاس ها در سه بخش آموزش خلاقیت ِشعر شامل ( نظریات ، عروض ، منظر ها و مکتبها ، خوانش و تاریخ ادبیات ، تولید متون ادبی همزمان در کلاس بصورت کار گروهی و ... ) ، آموزش داستان نویسی خلاق ( بررسی مکتب ها ، آموزش اصول داستانویسی ، نقد و بررسی آثار هنرجویان ، نقد و بررسی کارگاهی آثار نویسندگان بزرگ جهان ) و نقد و بررسی آثار شعری و داستانی به فراخور موضع مطرح شده در هر جلسه در فرجه زمانی سه ساعت و نیم در هر جلسه برگزار می شود.
در ادامه جلسه : زهره قاسمی ارجستان مولف کتاب « تذکره شاعران اردبیل از آغاز تا مشروطه» ، الناز رستم نژاد مترجم کتاب « افسانههای فولکلور روسیه» ، مریم محمدی مولف کتاب« اساطیر دور اساطیر دیگر ( پژوهشی در شعر معاصر ایران ) ، مونا فلاحی پژوهشگر مجموعه « خیابانهای سرخ کوچههای عجیب » ( گزیده شعرهای سپید عاشقانه دهه هشتاد ) ، بهرام خیری سراینده مجموعه« شعرها و ترانهها » ، سهیلا بنیادی شاعر مجموعه « در صلیب یاکربمها » ، مریم نیکنام نویسنده مجموعه داستان کوتاه « خلوت آبی » ، فرحناز نوروزی نویسنده کتاب « قدرت باور در حوزه روانشناسی و ادبیات ) ، لیلا فرید با مجموعه داستانی قصه های من و لیلا ( مشترک با مهین تاج جباری طوی ) ، صابر میرزایی مولف کتاب هشت گیاه هشت خاصیت ( حوزه گیاهان دارویی ) زهرا عبدی نویسنده رمان « کاج های بی نهایت » به بیان چگونگی تالیف کتاب ها و نظرات و پیشنهادات خود در زمینه برگزاری بهتر این کلاس ها پرداختند .
در پایان مراسم رباب عزیزخانی با اظهار خرسندی از تداوم و برگزاری منظم این کلاسها، شناسائی و پرورش استعدادهای ادبی اعضای کتابخانه های عمومی استان را یکی از برنامه های این مراکز دانسته و گفت: بسیاری از جوانان، دارای استعدادهای شگرفی در حوزه های مختلف هستند و لذا ارگانهای مرتبط باید تمام تلاش خود را در جهت بالفعل کردن این استعدادها به خرج دهند.
وی، چاپ و نشر اولین آثار نظم و نثر برخی اعضای کلاسهای شعر و ادبیات خلاق را یکی از نتایج این کلاسها برشمرده و افزود: اداره کل کتابخانه های عمومی استان خود را همیشه پشتیبان ادیبان جوان استان میداند.
عزیز خانی همچنین تشکر ویژه ای از گلناز شعبانی مدرس بخش داستان این کلاس ها در یک سال اخیر کرد .
گفتنی ست : افزایش بحث مطالعه هدفمند کتاب ، بالا بردن سطح فرهنگی برنامههای ادبی، تربیت نویسندگان و کتابخوانان حرفهای ، افزایش توقع ادبی و مطالعاتی، و در نهایت انتشار حاصل فکری - آموزشی این کلاسها در قالب کتاب نوشته شده توسط هنر آموزان بزرگترین دستاورد این کلاسها است. این مجموعه نخستین خروجی این کلاس ها می باشد و در فصل زمستان دومین بخش آن با چندین عنوان کتاب دیگر که محصول نویسندگان عضو می باشد منتشر خواهد شد . « عاشقانه های بعید » مجموعه شعر سپید تازه ای از وحید ضیایی هم همراه با این کتاب ها روانه بازار نشر استان خواهد شد .
همزمان با سالروز بزرگداشت مرحوم استاد شهریار و روز شعر و ادب فارسی و با همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان، نشست ادبی «از شهریار تا عاصم؛ بررسی دوچهره جاودان شعر آذربایجان» با حضور اساتید رشته ادبیات فارسی، برخی از شاعران استان ، اعضای کلاس های ادبیات خلاق و علاقمندان در کتابخانه مرکزی اردبیل برگزار شد.
به گزارش تابناک اردبیل، رباب عزیزخانی ضمن سخنانی کوتاه در این نشست با یادآوری نقش و تأثیر مرحوم استاد شهریار در شعر و ادب فارسی، وی را یکی از مهمترین نوابغ این حوزه در دوران معاصر دانست.
مدیرکل کتابخانه های عمومی استان در بخش دیگری از سخنان خود، مرحوم استاد عاصم را یکی از برجسته ترین شاعران مکتب اردبیل قلمداد کرد و افزود: استاد عاصم اردبیلی نگاه ویژه ای را برای شاعران جوان استان در توجه به مسائل اجتماعی گشودند.
در این نشست ادبی، دکتر شهریار نعمتی از اساتید ادبیات فارسی دانشگاههای استان، اردبیل را طلایه دار شعر آذربایجان در دوران پس از شهریار دانست و گفت: پس از حافظ، هیچ شاعر ایرانی نتوانست مانند شهریار در مکتب عراقی خود را مطرح کند.
وی افزود: شعر شهریار برگرفته از تجریبات و زندگی اجتماعی وی است به طوری که در جای جای اشعار حیدربابا و سهندیه، می توان ارزش های مردمی و حقیقت گرائی شهریار را مشاهده نمود.
نعمتی، تداوم بلاغت در اشعار شهریار را از گونه بلاغت در اشعار حافظ بیان کرده و تأکید کرد: هیچ شاعری همانند شهریار نتوانسته بلاغت را در اشعار خود مانند حافظ تداوم بخشد.
این استاد دانشگاه، توجه شهریار به نیما و شعر نیمائی را در نوع خود بی بدیل دانست و خاطرنشان ساخت: ذوق موسیقی شهریار در اشعارش نمود و جلوه خاصی داشت به طوری که وزن و آهنگ اشعار شهریار، موسیقیائی است.
همچنین، دکتر منصور علیزاده، کتابدار کتابخانه های عمومی اردبیل و از فعالان حوزه ادبیات استان نیز طی سخنانی، توجه به جلوه های زندگی، روایت گری، کلمه گزینی اعجاب آور، نگاه فلسفی و حقیقت گرائی را از عناصر مشترک در اشعار شهریار و عاصم اردبیلی بیان کرده و اظهار داشت:
عاصم و شهریار هر دو از میان مردم برخواستند و هر دو نیز در اشعارشان به دنبال دغدغه های اجتماعی و آرمانهای مردمی رفتند.
وی، شعر «حیدر بابایه سلام» شهریار و «جهنم ده بیتن گول» عاصم را دو نمونه از بهترین آثار این شاعران پرآوازه آذربایجان معرفی کرده و اضافه نمود: عاصم نیز همانند شهریار نگاه جامعی در اشعارش داشت.
دکتر وحید ضیائی، کارشناس امور فرهنگی اداره کل کتابخانه های عمومی و از شاعران برجسته استان نیز در سخنان خود، نگاه خاص شهریار به ایرج میرزا و جایگاه «زبان شاعرانه، ایل و عشق» را در اشعار شهریار مورد واکاوی قرار داد و گفت: در زمانهای که سه مضمون «وطن»، «دیل: زبان» و «آیریلیق: واژهای که معادلی میان هجران و جدایی با پس زمینههای اجتماعی، سیاسیاست» در اشعار و نوشتههای بسیاری از ترکزبانان غوغا میکند، شهریار ناکجاآباد خواب دیده دیگران دور را، در دامنه نزدیک ایل محبوب خود میجوید و آنچه را خود دارد با سه مضمون دیگر برساخته در این مجموعه عوض میکند: «ایل: سرزمین مادری»، «شعر: زبان مشترک همه اقوام» و «عشق: درد مشترکی فارغ از وصل و هجران.
وی، ادامه داد: اینکه جان آگاه و جهاندیده او در گذر تاریخ پر فراز و نشیب موطنش آذربایجان، از عشق به ایثار و از شعار به شعور و در نهایت شعر رسیده است. تأثیر او بر شاعران جمهوری آذربایجان و حتی ترکیه از همین رو قابل تفسیر است.
دکتر کاظم نظری بقاء، از شاعران برجسته استان نیز شهریار و عاصم را دو شاعری دانست که با شعر خود، موفق به فتح قلب یک ملت شده اند.
وی، زبان صمیمی، استفاده از عناصر مردمی، حقیقت گرائی و انسان دوستی را از محورهای اصلی اشعار شهریار و عاصم بیان کرده و افزود: شعر اردبیل با وجود شاعرانی همچون عاصم اردبیلی، نشان داد که به حق مکتب شهریار را جانشینی میکند.
در این نشست همچنین شاهد شعر خوانی استاد فرید و سولماز صادقزاده نصر آبادی بودیم که با استقبال شرکت کنندگان همراه بود.
در هشتاد و هشتمین نشست از کلاس های ادبیات خلاق ( ویژه استان اردبیل ) که در کتابخانه مرکزی این شهر برگزار شد ، مجموعه " زنی گمشده میان اشیا " سروده نسرین تهرانی ، نقد و بررسی شد .
این مجموعه دومین اثر تهرانی ست و شعر های سپید کوتاهش را در بر دارد که توسط نشر هزاره ققنوس نمایشگاه 94 منتشر و رونمایی شده بود . در این جلسه پس از خوانش تعدادی از شعر های کتاب اعضای حاضر نقد های مکتوب و شفاهی خود را ارایه کردند . استاد بهرام خیری ، مریم محمدی ، منیژه موفق ، الناز رستم نژاد ، مهناز نورالله زاده ، علی عزتی ، لیلا فرید ، بانو مصلح ، فرحناز نوروزی و مریم نیکنام از اعضایی بودند که به نقد و بررسی اشعار پرداختند . پایان بندی جلسه سخنان دکتر وحید ضیایی درباره این مجموعه بود . طبیعت گرایی غیر حسی ، عدم درک مخاطب از زیست شعری شاعر ، پایبندی به سنت شعری کلاسیک در عاشقانه های مجموعه ، روایت ساده و صراحت شاعر در پرداخت احساس و عواطف و روایت صریح اسطوره و تاریخ و ... از موارد مطرح شده در نقد ها بود . نسرین حیایی تهرانی شاعر و محقق ادبی و روابط عمومی سایت شاعران پارسی زبان است .
در آستانه سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و در ادامه سلسله جلسات نقد کتب بانوان جوان استان، کتاب «ازدواج عاقلانه، زندگی عاشقانه» نوشته مشترک ناصر داود زاده و رقیه محمدی دولت سرا مورد نقد و بررسی اعضای کتابخانه مرکزی اردبیل قرار گرفت.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان، در این جلسه که با همت امور فرهنگی و امور بانوان اداره کل برگزار شد، ناصر داود زاده با اشاره به اهمیت خردورزی در زندگی بشری، بسیاری از اشتباهات زندگی را زائیده عجله و احساسات دانسته و گفت: خرد در بسیاری از موارد مشاهده میشود که برخی رسوم و ارزشهای عرفی هیچ تناسبی با خرد ندارند و لذا برای جامعه مشکلات بسیاری بوجود می آید.
این جامعه شناس، یکی از مهمترین وظایف فرهیختگان هرجامعه را اندیشه در مبانی عرف دانسته و افزود: باید به جنگ ضد ارزشهایی برویم که خود را در ذهن افراد و تارو پود جامعه جای داده اند.
همچنین، رقیه محمدی دولت سرا دیگر نویسنده این کتاب نیز با اشاره به دغدغه های ذهنی و علمی خود، هدف از نگارش کتاب «ازدواج عاقلانه، زندگی عاشقانه» را نهادینه کردن خردورزی در زندگی زناشوئی جوانان بیان کرده و تصریح نمود: این کتاب سعی دارد به خواننده بگوید که اساس زندگی پایدار، عقل و خرد است.
این نویسنده جوان، مشکلات بسیاری از خانواده های جوان را تصمیم گیری بر اساس احساسات عنوان کرده و ادامه داد: کتاب مذکور سعی دارد جوانان را به عقل محوری در تصمیمات سوق دهد.
مراسم رونمائی و نقد و بررسی کتاب«فرهنگ عامیانه در مرزبان نامه» بعنوان اولین اثر نویسنده جوان ناهیده عقلمند و با همت امور بانوان و امور فرهنگی اداره کل کتابخانه های عمومی استان در کتابخانه مرکزی اردبیل برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، رباب عزیزخانی در این جلسه با اظهار خرسندی از نقش روزافزون اعضای کتابخانه های عمومی در حوزه ادبی استان، ظهور نویسندگان، شعرا و منتقدین ادبی جوان را در استان مایه مباهات و امیدواری دانست.
مدیرکل کتابخانه های عمومی استان، برگزاری جلسات نقد و بررسی آثار نویسندگان بومی را در غنی سازی تألیفات بعدی این قشر مؤثر دانسته و افزود: هر نقد سازنده و منصفانه ای، راه جدید برای اثر جدید نویسنده و شاعر می گشاید.
ناهیده عقلمند نیز در این جلسه، با تقدیر از حمایت کتابخانه های عمومی، نقد اثر توسط چهره های علمی و منتقدین صاحب نظر را افتخاری برای هر نویسنده دانسته و اظهار داشت: مرزبان نامه بعنوان یکی از کهن ترین و غنی ترین مکتوبات برجای مانده از ادبیات کلاسیک ایران، نقش زیادی در توسعه و گسترش زبان فارسی داشته است.
همچنین در این جلسه و پس از رونمائی از این اثر ادبی، منتقدینی چون مریم محمدی ، زهره قاسمی و مریم نیکنام ( از اعضای کلاس های ادبیات خلاق )به بیان نظرات خود در خصوص این کتاب پرداختند.
بمناسبت گرامیداشت دهه کرامت و سالروز میلاد خجسته امام رضا(ع) و حضرت معصومه (س) جشن کرامت با حضور بانوان عضو کتابخانه عمومی رضی در محل سالن اجتماعات کتابخانه عمومی رضی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، در این مراسم که با همکاری و مساعدت دفتر امام جمعه ، بخشداری ،شهرداری ، کتابخانه عمومی و حوزه بسیج خواهران زضی برگزار گردید، اولویت دادن خانواده ها به بحث مطالعه و کتابخوانی در میان اعضاء خانواده بعنوان امری مهم برای فرهنگ سازی و جلوگیری از بروز انواع ناهنجاریهای فردی واجتماعی، توسط سخنرانان مراسم مورد تاکید قرار گرفت.
سومین جلسه از نشست های نقد آثار تألیفی بانوان نویسنده استان اردبیل با همت امور فرهنگی و امور بانوان اداره کل کتابخانه های عمومی استان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، در این نشست که در کتابخانه مرکزی اردبیل برگزار گردید، کتاب «اسرار گنج نهانی» که توسط فرحناز نوروزی عضو کلاس های ادبیات خلاق کتابخانه مرکزی و در حوزه روانشناسی نوشته شده است، با حضور مشاوران امور بانوان تعدادی از ادارات، علاقه مندان و اعضای کتابخانه مرکزی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
فرحناز نوروزی نویسنده این اثر نیز طی سخنانی در معرفی کتاب خود، «اسرار گنج نهانی» را کتابی در حوزه روانشناسی با موضوع شناخت زوایای مختلف روان و شخصیت فردی دانسته و این کتاب را در خودشناسی افراد مفید دانست.در این مراسم زهره قاسمی ، استاد بهرام خیری ، مریم نیکنام ار اعضای کلاس های ادبیات خلاق کتابخانه مرکزی و قنبری از کارشناسان ارشد روان شناسی درباره این اثر صحبت نمودند .
پنجاهمین سلسله نشست های به اشتراک گذاری کتاب های خوانده شده با حضور کتابداران، نویسندگان، اعالی رسانه و فعالان عرصه کتاب و کتابخوانی در تالار امام علی(ع) شهرستان بیله سوار برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، در نشست کتاب خوان شهرستان بیله سوار که با حضور رباب عزیزخانی مدیرکل کتابخانه های عمومی استان، ابراهیمی معاون فرماندار این شهرستان، رئیس شوراس اسلامی شهر بیه سوار و جمعی از مدیران و علاقه مندان به کتاب برگزار گردید، 12 نفر از کتابداران، نویسندگان و شعرای بیله سوار در یک محیط پرشور فرهنگی، به ارائه خلاصه ای از کتاب های خوانده شده خود پرداختند:
مریم ولی زاده، کتابدار، با ارائه خلاصه کتاب «خانواده خوشبخت، فرزند موفق» در حوزه روانشناسی
میرمسعود موسوی، کتابدار، با ارائه خلاصه کتاب «دختر شینا» در حوزه دفاع مقدس
زهرا امیری فر، کتابدار، با ارائه خلاصه کتاب «نخل ها قد میکشند» در حوزه دین
سید محمد میرعبداللهی، کتابدار، با ارائه خلاصه کتاب «مروارید» در حوزه داستان
عهدیه نگاری، کتابدار، با ارائه خلاصه کتاب «نگاهی گذرا به نهضت سالار شهیدان» در حوزه دین
بهزاد سلامی، کتابدار، با ارائه خلاصه کتاب «تولد در میدان» در حوزه ادبیات
حجت الاسلام محمد جعفرزاده، مدرس دانشگاه و حوزه، با ارائه خلاصه کتاب «خرا بهشت» در حوزه سبک زندگی
اسماعیل دلیر، استاد دانشگاه، با ارائه خلاصه کتاب «دیدگاهها و اکولوژی اجتماعی و جرایم شهری» در حوزه علوم اجتماعی
لطفعلی فکرت، شاعر، با ارائه خلاصه کتاب «ادب ائل چی سی» در حوزه شعر
منیژه دلکش، فعال ادبی، با ارائه خلاصه کتاب «لالو» در حوزه داستان
کمال فهمی، نویسنده، با ارائه خلاصه کتاب «پیراهن سفید» در حوزه ادبیات
زهرا قانع، فعال ادبی، با ارائه خلاصه کتاب «شازده کوچولو» در حوزه کودک و نوجوان
در آستانه سالروز صدور فرمان مشروطیت، نشست علمی «مشروطه و ادبیات آذربایجان» با مشارکت اداره کل کتابخانه های عمومی و دفتر توسعه فرهنگی آذربایجان(وابسته به دانشگاه محقق اردبیلی) در کتابخانه مرکزی اردبیل برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، رباب عزیزخانی در این نشست که با حضور اساتید، صاحبنظران و دانشجویان رشته تاریخ و ادبیات برگزار گردید، با بیان اینکه مشروطه نقش تأثرگذاری در تحول ادبیات ایران داشته، اظهار داشت: با وقوع انقلاب مشروطه، ادیبان این مرز و بوم با تنوع فکری بیشتری به صحنه ادبی کشور وارد شدند.
مدیرکل کتابخانه های عمومی استان افزود: ترجمه آثار ادبی فرهیخته کشورها و توجه به ادبیات کودک و نوجوان از جمله مهمترین تأثیرات مشروطه بر ادبیات بود.
وی، تبلور تفکر برگرفته از مشروطیت را در ادبیات برجسته دانسته و تصریح کرد: ادبیات نیز با وقوع انقلاب مشروطه، با انقلابی ادبی مواجه شد.
مسئول دفتر توسعه فرهنگی آذربایجان نیز در این جلسه، با اشاره به نقش آذربایجان در پیروزی انقلاب مشروطه، ادبیات آذربایجان را غنی و مملو از ایده ها و سلایق متنوع دانسته و گفت: مشروطیت با پیروزی خود، تنوع و غنا را بار دیگر به ادبیات وارد کرد.
دکتر حسینی، مشروطیت و مجلس را برآیند روح قانونخواهی مردم بیان کرده و اضافه کرد: ادبیات ایران همیشه خود را مدیون آذربایجان و ادبیات غنی آن میداند.
دکتر عزیز نژاد ، دکتر حسینی ، دکتر ضیائی ،خانم دکتر مصیب زاده ، علی حسن زاده , محمود مهدوی و دکتر شهریار نعمتی از سخنرانان این جلسه بودند .
قابل ذکر است که در این جلسه، صاحبنظران و دانشجویان رشته تاریخ و ادبیات نیز به بیان نظرات و پژوهش های خود پرداختند. اساتید حاضر در جلسه نیز ضمن ارائه نکاتی، این نشست را جزو بهترین نشست های تخصصی و علمی برگزارش در استان در خصوص ادبیات آذربایجان و تاریخ مشروطیت دانستند.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عموم استان اردبیل، رباب عزیزخانی در این جلسه با تقدیر از حضور فعال بانوان استان در محافل فرهنگی و ادبی، روحیه زن ایرانی را آمیخته با ادب و هنر دانسته و اظهار داشت: در جلسات نقد ادبی سعی داریم با گردهمایی نویسندگان، ادیبان و شاعران جوان به معرفی و بررسی آثار مؤلفان جوان بپردازد.
وی،ضمن اظهار خرسندی از حضور کتابداران در جلسات نقد کتاب، این مهم را موجب افزایش آگاهی این قشر از تألیفات جدید و حوزه های نشر بیان کرده و تصریح کرد: کتابداران باید با تسلط بر آثار بومی، راهنمای مفیدی برای شهروندان کتابدوست باشند.
وحید ضیائی، کارشناس امور فرهنگی اداره کل کتابخانه های عمومی استان نیز با بیان اینکه زن معاصر ایرانی نسبت به مقولات ادبی و شعری نگاه ویژه ای دارد، تصویر انعکاس یافته از بانوان ادیب ایرانی را نوید بخش آینده ای روشن تر برای ادبیات فارسی عنوان کرد.
همچنین، نعیمه اسلامی سراینده اثر مذکور، ضمن ارائه توضیحاتی در خصوص «نبض باد»، به بیان افکار خود در این خصوص پرداخته و به نظرات منتقدین پاسخ گفت.
قابل ذکر است که این جلسه، با نقد و بررسی اثر عنوان شده توسط اعضای کلاس های ادبیات خلاق کتابخانه مرکزی اردبیل و برخی از بانوان ادب دوست حاضر در جلسه همراه بود.
مریم محمدی ، مریم نیکنام و سولماز صادقزاده نصر آبادی از جمله منتقدانی بودند که به نقد مکتوب اثر پرداختند .
در شصت و نهمین نشست از دوره پنجم کلاس های ادبیات خلاق کتابخانه مرکزی اردبیل مجموعه های «دوزیست»، «ما عروسکیم»، «در چاییِ صبحانهام حل شو»، «من از چشمهایت اهلی میشوم» و «بعد از تو» تازه ترین سروده های علیرضا رضایی که در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شده بود ، نقد و بررسی شد .
در این جلسه که با حضور هنر جویان و اساتید مدعو عرصه ادبیات برگزار شد ، آثار پنج گانه توسط اعضا دور خوانی ، سپس توسط اساتید بصورت کارگاهی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . سولماز صادقزاده – شاعر و منتقد اردبیلی – درباره ی زبان ساده ی این آثار و اجرای شتابزده ی برخی از شعر ها مطالب عرضه کرد . تنوع موضوعی آثار ، زاویه دید بسته در اشعار عاشقانه از موارد تذکر داده شده توسط استاد خیری از پژوهشگران شعر و موسیقی معاصر بود . در این جلسه که با حضور جمع کثیری از علاقمندان عضو کتابخانه های عمومی استان اردبیل برگزار شد لیلا فرید – شاعر و مربی کانون پرورش فکری – با اشاره به قوت مجموعه «من از چشمهایت اهلی میشوم» که شامل چهل نامه عاشقانه شاعر در قالب قطعه ادبی ست ، این آثار را از لحاظ استحکام فرمی و محتوایی از دیگر مجموعه ها برتر دانست . در پایان جلسه وحید ضیائی به مواردی چون : استفاده مناسب از زبان شعر ساده ی امروز ، سعی شاعر در نوآوری های مضمونی ، و طراحی حرفه ای و شاعرانه مجلد ها اشاره کرده ، این پنج گانه را درآمدی بر آینده روشن شاعری رضائی دانست .
گفتنی ست علیرضا رضایی (مجنون) متولد سال 1367 از شهرستان ساری است، مهندسی نرمافزار خوانده، ولی بیش از همه با اشعارش شناخته شده است. او در نمایشگاه کتاب 1393 اولین مجموعه شعرش با عنوان «مهمان نمیخواهید؟» را عرضه داشت .«دوزیست»، «ما عروسکیم»، «در چاییِ صبحانهام حل شو»، «من از چشمهایت اهلی میشوم» و «بعد از تو» مجموعه های تازه ی این شاعرند .
«بعد از تو» مجموعه است که برای پیامبر صلح و مهربانی ( ص ) سروده شده است. این مجموعه شامل 72 شعر با موضوع آیینی است که در همه این شعرها کلمه «بعدازتو» آمده است.
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و با هدف جمع آوری آثار نویسندگان وشعرای شهرستان نمین در جهت غنی سازی مرکز نمین شناسی، عصر شعر و نشست نقد ادبی در کتابخانه مرکزی این شهرستان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل در ابتدای این مراسم که با حضور معاون اداره کل کتابخانه های عمومی استان ،کارشناس امور فرهنگی اداره کل، اعضای شورای شهر، مشاور امور بانوان فرماندار نمین وجمعی از نویسندگان و شعرای شهرستان برگزار شد، جعفر نوع خواه، جایگاه شهرستان نمین را در عرصه ادبیات مطلوب توصیف کرده و از نمین به عنوان شهر ادب و فرهنگ یاد نمود.
معاون اداره کل کتابخانه های عمومی استان، سبک و ساختار شعر را بسیار با اهمیت دانسته و از شعرا و نویسندگان نمینی خواست به مضامین بومی و محلی و اهمیت سبک شناسی توجه کافی داشته باشند.
وی همچنین از تشکیل کلاس های آموزشی داستان نویسی و نویسندگی برای اعضای کتابخانه های عمومی شهرستان نمین خبر داد.
وحید ضیایی، کارشناس امور فرهنگی اداره کل نیز طی سخنانی با برشمردن سبک های ادبی و جایگاه استان در سطح کشور در حوزه شعر و نثر، جوانان استان را در حوزه ادبیات، مستعد و دارای استعدادهای شگرف معرفی نمود.
همچنین محمد فتحی رئیس اداره کتابخانه های شهرستان نمین نیز هدف از این نشست ادبی را شناسائی استعدادهای ادبی اعضای کتابخانه های عمومی و نقد آثار نویسندگان بومی دانسته و اظهار داشت: آشنائی اعضای کتابخانه با ادبیات و نویسندگان کشور و جمع آوری آثار نویسندگان شهرستان در مر کز نمین شناسی از دیگر نتایج این نشست ها است.
سپس، احد پیشگر مسئول کانون ادبی کتابخانه های عمومی شهرستان نمین، اهمیت وجایگاه نقد در شعر و ادبیات پارسی را مورد ارزیابی قرار داده و این مهم را در غنی سازی آثار شعرا و نویسندگان پرثمر قلمداد کرد.
قابل ذکر است که در این مراسم تعدادی از شعرا و نویسندگان نمینی قطعاتی از شعرهای خود را سروده و آثار جدید منتشر شده خود را معرفی نمودند.